رویایی خیس

  • خانه
  • تماس  
  • ورود 

داستان

01 آذر 1396 توسط رویای خیس

روزی کلاغی بود ک غذایی برای فرزندانش نداشت مجبور شر گوشت بدن خودش را به جوجه هایش بده بعد از مدتی که جوجه ها بزرگ شدن مادرشان مرد جوجه ها گفتن خدارو شکر که مرد خسته شدیم از غذایی تکراریی

 نظر دهید »
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

رویایی خیس

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس